درباره وبلاگ

عشق یعنی اشک توبه در قنوت خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . . ----------------------------------- یارب ز تو دل به هرکه بستم توبه بی یاد تو هرکجا نشستم توبه صدبار شکستم و ببستم توبه زین توبه که صدبار شکستم توبه ----------------------------------- به شهرعاشقانه ی ماخوش اومدین ماسعی می کنیم بهترین مطالب رو ازخدا.ازآرامش.ازعاشقی براتون بزاریم ممنون ازخوبیتون
آخرین مطالب
نويسندگان
شهرعاشقی
هرچی دل تنگت بخواد
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:49 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

در این مقاله قصد داریم شما را با یکی از موثرترین ابزارهای خود-بهسازی یا تزکیه نفس آشنا کنیم. این تکنیک به تقویت ذهن، ارتقاء شغلی و کفایت و توانایی کلی شما کمک می کند. شایان ذکر است که این متد ساده از هر کتاب خودسازی و جلسات انگیزشی موثرتر است.

 

این فرمول ساده برطرف کننده ی انتقاد از خود، ترس و استرس است. در هر موقعیتی قابل استفاده است و همیشه نیز کار می کند. حتی می توانید آن را بارها بدون هیچ محدودیتی استفاده کنید.

 

 

اِل رون هوبارد، مثلث د.م.ک را در سال 1960 کشف کرد.

 

"مثلث د.م.ک"

"د نمایانگر دانش، م نمایانگر مسئولیت و ک نمایانگر کنترل است."

"مسئولیت داشتن در قبال چیزی یا در دست گرفتن کنترل چیزی، بدون داشتن علم و دانش کافی، دشوار است."

"همچنین سعی در کنترل چیزی و یا دانستن چیزی بدون احساس مسئولیت احمقانه است."

"و همچنین دانستن کامل یک چیز و یا مسئولیت داشتن در برابر چیزی بدون داشتن کنترل بر روی آن غیرممکن است، چون اگر چنین نباشد اوضاع نابسامان خواهد شد."

"و کم کم فرد می تواند همه چیز را خوب پیش ببرد، با:

"افزایش علم و دانش..."

"افزایش احساس مسئولیت..."

"افزایش قدرت اراده و کنترل..."

"اگر افراد در برخورد با همه ی موقعیت ها، این تئوری را سرمشق خود قرار دهند، مطمئناً موفق خواهند شد."

"با بررسی هر گوشه از مثلث د.م.ک جزء به جزء، فراموش کردن شکست ها و سرمشق گرفتن از موفقیت ها، فرد به طور قطع پی به قدرت درونی خود برده و موفق خواهد شد."

 

--اِل. رون هوبارد

 

توصیه های عملکردی مثلث د.م.ک

 

یکی از مشکلاتتان را در نظر گرفته، آن را روی کاغذ نوشته یا در کامپیوتر تایپ کنید. بعد برای هر یک از پرسش های زیر، پاسخی مناسب نوشته یا تایپ گنید.

 

 

1.  افزایش گوشه ی دانش:

 

چطور می توانید دانش خود را در مورد این مشکل افزایش دهید؟ برای دانستن در مورد آن به چه چیزهایی نیاز دارید؟ برای بهتر فهمیدن مشکل چه منابعی را باید مطالعه کنید؟

 

2.  افزایش گوشه ی مسئولیت:

 

چطور می توانید مالکیت بیشتری از مشکل را بر عهده گیرید؟ مسئولیت کدام قسمت های این مشکل بر گردن شماست؟ آیا می توانید مسئولیت قسمت هایی از مشکل که شما عامل آن نبوده اید را بر عهده گیرید؟

 

3.  افزایش گوشه ی کنترل:

 

کنترل کدام قسمت مشکل را میتوانید بر عهده گیرید؟ چطور می توانید کنترل قسمت های بیشتری از مشکل را نیز بر عهده گیرید؟  

 

4.  نادیده گرفتن شکست ها:

 

اگر همواره بر شکست و عدم موفقیت متمرکز شوید، آنها بزرگتر و غیر قابل تحملتر خواهند شد. و به همین صورت با گرفتار شکست های بیشتری می شوید. پس باید راه هایی برای نادیده گرفتن شکست هایتان پیدا کنید.

 

اگر نادیده انگاشتن شکست ها دشوار است، سعی کنید آنها را یک به یک روی یک صفحه کاغذ نوشته و بعد کاغذ را از بین ببرید. حواستان را متمرکز کنید. دست از فکر کردن یا صحبت کردن درمورد آنها بردارید و از افرادی که پیوسته برایتان یادآور شکست هایتان هستند دوری کنید. حواس خود را به چیزهای دیگری مشغول کنید تا به شکست هایتان فکر نکنید. همچنین باید سعی کنید که درمورد شکست های دیگران نیز فکر نکنید.

 

5.  سرمشق گرفتن از موفقیت ها:

 

برای سرمشق گرفتن از موفقیت هایتان چه باید بکنید؟ چطور می توانید پایه ی آنها را محکم کنید؟

 

نوشتن آنها روی تکه ای کاغذ و چسباندن آن به دیوار می تواند روش خوبی باشد. سعی کنید یادداشتی از همه ی موفقیت های زندگیتان تهیه کنید. در مورد آنها با همه صحبت کنید و برای هر موفقیتان یک جشن حسابی بگیرید.

 

همچنین این عادت را در خود ایجاد کنید که به دنبال کشف موفقیت های دیگران باشید و آنها را نیز سرمشق خود قرار دهید. هرچه بیشتر تمرکزتان را روی موفقیت قرار دهید، موفقیت بیشتری عایدتان خواهد شد. بعضی از پاسخ های شما به این سوالات تقریباً ساده است. همین حالا  می توانید آنها را انجام دهید. و خواهید دید که چقدر بعد از آن در حل مشکل پیشرفت کرده اید.

 

بعد از پاسخ گویی به سوالات آسان، قدم های سخت تر را بردارید. وقتی آنها را هم شروع کردید خواهید دید که آنقدرها هم که فکر می کردید دشوار نبوده اند. اگر دنبال کردن این 5 قدم، مشکلتان را به طور کامل حل نکرد، سعی کنید این مراحل را دوباره طی کنید تا مشکل به طور کلی از بین برود. طی کردن این مراحل علاوه بر حل مشکل شما، نوعی قدرت درونی نیز در شما ایجاد می کند که باعث می شود درک بهتری از زندگی پیدا کنید.

 

پس برای حل مشکلاتتان، مثلث د.م.ک فراموشتان نشود!

روانشناسی - روش های موفقیت - ارتقای قدرت درونی و درک بهتر از زندگی

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:48 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

در پژوهش های اخیر، برخی از محققان واقتصاد دانان بر این باورند که میان پول و خوشبختی ارتباط مستقیمی وجود دارد.

 

در این مقاله افرادی مورد بررسی قرار گرفته اند که درآمد سالیانه آنها 10 تا 15 میلیون تومان برآورد شده. با توجه به این مطلب باید اینطور نتیجه گرفت که افرادیکه درآمد بیشتری دارند، در زندگی خوشبخت تر هستند. برای رد کردن این بیانیه باید نگاهی به اظهار نظر "دانیل کانمن" برنده جایزه نوبل و اقتصاددان دانشگاه پرینستون داشته باشیم. او معتقد است که فضیه "پول=خوشبختی" کاملاً غیر واقعی است. از سوی دیگر "ریچارد لوکاس" روانشناس دانشگاه میشیگان نسبت به دلیل این مطلب که چرا به نظر می رسد انسان های ثروتمند، خوشبخت تر هستند، اظهار بی اطلاعی میکند.

 

اما آیا می توان با پول خوشبخت شد؟ همه ی ما به خوبی می دانیم که با پول چه کارهایی که نمی شود کرد؛ می توانیم اتومبیل، خانه، قایق تفریحی، تلویزیون پلاسما و ... تهیه کنیم. البته پیش از هر چیز باید بدانید که از کجا می توان هر یک از موارد ذکر شده را خریداری نمود. در مورد خوشبختی کار کمی دشوارتر می شود، از کجا میتوان آنرا خرید؟ آیا مغازه ای وجود دارد که خوشبختی بفروشد؟ اگر مغازه خوشبختی وجود داشت، شما از آن چه چیزی می خریدید؟ آیا "آرامش ذهن" می خریدید؟ یک زندگی متعادل؟ سلامت؟ امنیت؟

 

سؤال اصلی اینجاست: چه چیز شما را خوشحال می کند؟ آیا تنها با پول خوشحال می شوید؟ پول در نظر شما تا چه اندازه ارزش دارد؟ به نظر می رسد که افرادی که بیشتر پول دارند، خوشحال تر هستند، اما پیش از هر چیز باید معنای خوشبختی و خوشحالی را معین کنیم.

 

لغت نامه دهخدا برای خوشبختی سه معنای مختلف آورده است. اولین معنای آن کامیابی است: پیشرفت کردن و رسیدن به رفاه به ویژه از نظر اقتصادی. دومین معنا خرسندی است: شادابی هنگامیکه فرد به موفقیت رسیده و از نظر مالی وضعیت خوبی داشته باشد و کم و بیش به آرزوهای رسیده باشد. سومین معنا، سعادت است: قرار گرفتن در مرحله رضایت شخصی.

 

اجازه دهید ابتدا از امنیت شروع کنیم. احساس امنیت می تواند با خود، خوشبختی به همراه داشته باشد. در اینجا امنیت به معنای داشتن اتومبیل شخصی، خانه و شغل مناسب است. اکثر مقالات و کتاب های اقتصادی پیشنهاد می کنند که افراد باید 6 ماه از درآمد سالانه خود را پس انداز کنند. من افراد کمی را می شناسم که از پس خرج روزانه خود برآیند چه برسد به اینکه بخواهند درامد 6 ماه خود را پس انداز کنند. خیلی از افراد هستند که در شغل مناسبی کار می کنند، سر پناهی مناسبی دارند، و میتوانند مسافرت بروند، اما باز هم احساس خوشبختی نمی کنند. آنها همیشه در پی بدست آوردن چیزهای بزرگتر هستند، ماشین بهتر، خانه بزرگتر، کار پر درآمدتر. نهایتاً می توان نتیجه گرفت که امنیت می تواند برای برخی از افراد خوشبختی به همراه داشته باشد، اما نمی تواند همه افراد را خوشبخت نگه دارد.

 

بیایید نگاه دقیق تری به پول بیندازیم. چه کسی را می شناسید که صاحب پول زیادی است؟ ورزشکاران، خوانندگان و هنر پیشگان سینما. این افراد فقط به نظر ما خوشحال هستند. آنها آخرین مدل ماشین ها را سوار می شوند، خانه های بسیار بزرگی دارند و طرز زندگی کردنشان خیره کننده است اما باز هم برخی از آنها پول خود را صرف الکل، مواد مخدر و سایر اعتیادهایی می کنند که برای بدنشان مضر است. شاید برای مدت زمان کوتاهی خوشحال باشند اما پس از گذشت مدت کوتاهی احساس بی هدفی می کنند و از زندگی خسته می شوند (و در نحوه درست خرج کردن پول هایشان را از دست می دهند) و به جای اینکه به دنبال رشد روانی باشند (همان درک هدف زندگی) به دنبال یافتن راهی برای ایجاد هیجان بیشتر در زندگی های یکنواختشان هستند.

 

چند نفر را خودتان به شخصه می شناسید که خانه، اتومبیل، شغل پر درآمد، و ثروت دارد اما با این وجود باز هم از قرص های ضد افسردگی استفاده می کند و تحت درمان پزشک قرار دارد؟ ما فکر می کنیم اگر همه ی این امکانات را داشته باشیم، آنوقت خوشبخت می شویم، اما چرا افرادی که در حال حاضر از چنین امکاناتی بهرمند هستند، احساس خوشبختی نمی کنند؟ آیا این امر ارتباط پیدا می کند به درک شخصی از زندگی؟ البته باید توجه داشت که برخی از افراد به دلیل عدم تعادل بعضی از هورمون های بدن، دچار افسردگی می شوند و نیاز به درمان پیدا می کنند که این امر هیچ گونه ارتباطی به موقعیت اقتصادی شان ندارد.

 

به سؤال مهم تری می رسیم، پول برای شما چه ارزشی دارد؟ پاسخش هم این است که ارزش پول فقط به سلامت افراد بستگی دارد. اگر شما ثروتمند باشید اما بیمار بوده و درد بکشید، حاضرید تمام پول خود را بدهید تا سلامتیتان مجدداً به حالت عادی باز گردد. این سؤال را می توانید از کلیه بیمارانی که دچار ناراحتی های مزمن هستند و یا والدینی که فرزند بیماری دارند، بپرسید. آنها حاضرند تمام داراییشان را بدهند تا از شر این دردها و رنج رها شوند. پول شما فقط به اندازه سلامتی تان ارزش دارد.

 

با توجه به کلیه تعاریف خوشبختی من با سومین تعریف موافقم: سعادت: قرار گرفتن در مرحله ی رضایت شخصی.

 

به نظر من خوشبختی از ادراک افراد نشات می گیرد. اینطور شنیده ام که: اگر تمام ناراحتی های خود را بر روی یک میز بریزد و بعد از شما فرد دیگری بیاید و ناراحتی هایش را روی میز بریزد، شما قطعاً ترجیح می دهید ناراحتی های خودتان را برای خودتان بردارید. اگر احساس می کنید فرد خوشبختی نیستید، دیداری از بیمارن سرطانی، زندانیان، و بیماران روانی داشته باشید. به سرعت متوجه خواهید شد که چقدر خوشبخت و کامیاب هستید. کسی چه می داند شاید به این نتیجه هم برسید که تا چه حد خوش شانس هستید و بعد از آن قدردان داشته هایتان شوید.

 

خوشبختی در درک صحیح داشته های شخصی خلاصه می شود، حال چه زیاد باشند و چه کم. خوشبختی سلامتی و سالم زندگی کردن است. زمانی خوشبخت خواهید بود که توانایی تغییر زندگی تان را داشته باشید. خوشبختی از درون شما نشات میگیرد نه از خارج و با خرید کالاهای مادی. خوشبختی داشتن قوه ادراک 100% حقیقی است. خوشبختی یعنی هدفمندی در زندگی. خوشبختی توانایی عشق ورزیدن است نه تنفر داشتن. خوشبختی یعنی بخشش بدون انتظار بازگشت.

 

نویسنده و سیاستمدار انگلیسی "جوزف ادیسون" می گوید: "برای خوشبختی سه مؤلفه لازم است: در این دنیا چیزی برای انجام دادن، دوست داشتن، و امید بستن داشته باشیم."

 

به نظر من به هیچ وجه نمی توان با پول خوشبختی را خرید. خوشبختی یک فرایند ذهنی است و هر کس باید به شخصه آنرا برای خودش خلق کند.

 

من برای خوانندگان این مقاله زندگی سرشار از شادی و کامیابی آرزو می کنم و امیدوارم خوشبختی و سعادت شما به دیگران نیز سرایت کرده و همه جا گیر شود.

روانشناسی - روش های موفقیت - آیا میتوان خوشبختی را با پول خرید؟

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:47 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

سالها پیش، خانمی را می شناختم که معمولاً درمورد زمینه کاری خودش مطلب چاپ می کرد. وی مقاله ای نوشت که خیلی مورد استقبال قرار گرفت. به همین خاطر از او دعوت شد در سخنرانی های زیادی شرکت کند و از آنجا که در همه این دعوت ها به او حقوقی داده می شد، خوشحال شده بود که می تواند از این راه یک منبع درآمد دومی برای خودش درست کند. اما بعد از چند مصاحبه و سخنرانی اول، این دعوت ها کمتر و کمتر شد.

 

واقعاً نفهمید که چه اتفاقی افتاد. بااینکه وانمود می کرد که اتفاق خاصی نیفتاده است اما همه میدانستند که همه چیز سر جای خودش نیست. متاسفانه، باوجود همه اشاراتی که به او شد، به هیچ طریق نمی خواست قبول کند که دلیل این مسئله، ساده ترین دلیل است: مسئله ظاهر او.

او با هیکل بسیار درشت و موهایی فرفری، ظاهری بسیار ترسناک داشت. اگر سعی می کرد از لباسهایی که اندام را کوچکتر نشان می دهد مثل رنگ های تیره، راه راه عمودی و جواهرات مناسب استفاده کرده و ظاهر خود را تقویت کند، مطمئناً هم توجه زیادی به او می شد و هم احترام زیادی کسب می کرد. اما درعوض، طوری لباس می پوشید که شوهرش خوشش بیاید: کفش پاشنه بلند، دامن کوتاه، موهای بلند، و لباسهای تنگ. اکثر لباسهایی که می پوشید خیلی برایش کوچک بودند. هیچکدام هم لباس درست و حسابی و گران قیمت نبود. ظاهرش واقعاً هیچ تناسبی با سنش، درآمدش و مقام شغلیش نداشت.

 

همین مسائل باعث شد که این کار دوم خیلی زود به نابودی کشیده شود. روی کاغذ به نظر عالی می رسید: توانا، تحصیلکرده، و کاملاً مطلع از زمینه کاری خود. اما وقتی او را از نزدیک می دیدید، واقعاً ظاهرش بد به نظر می رسید. مخاطبین او انتظار ظاهری حرفه ای و مناسب داشتند. اما چیزی که می دیدند تلفیقی بین اسکارلت اوهارا و آمازون بود. باوجود پیشینه، تجربه و توانایی که در نوشتن داشت، به خاطر وضعیت ظاهرش همه اعتبار خود را از دست داد.

 

به نظرتان عادلانه نیست؟ شاید. اما باوجود تحصیلات، حرفه و مقام اجتماعی، او خودش باید بهتر می دانست. همه همکارانش خیلی محتاطانه تر از او لباس می پوشیدند و خیلی های آنها هم مستقیماً به او گفته بودند که تغییری در وضعیت خود ایجاد کند. اما او دوست داشت همان کاری را انجام دهد که خودش می خواهد.

 

البته این یک نمونه خیلی افراطی است اما چندان نادر نیست. اکثر افرادیکه چنین مشکلاتی دارند جزء سه دسته زیر هستند:

 

1. وقت یا پول کافی برای پوشیدن لباسهای خوب ندارند.

2. ظاهر برایشان اهمیت چندانی ندارد.

3. قوانین شامل حال آنها نمی شود.

 

اگر خودتان را جزء یکی از این سه دسته می بینید، احتمالاً آنقدر که در توانتان است پول درنمی آورید. در زیر به بعضی علائم اشاره میکنیم که نشان می دهد وضعیت ظاهرتان، به کارتان صدمه می زند.

 

1. یکی از بالادستانتان در شرکت مستقیماً به شما گفته است که اگر می خواهید ترفیع بگیرید باید وضعیت ظاهرتان را درست کنید.

 

2. یک نفر در شرکتتان همیشه باید برای مراسم های مهم (میتینگ ها، سخنرانی ها و سایر مراسمات) به شما یادآوری کند که درست لباس بپوشید.

 

3. یکی از همکاران با مهارت های مساوی یا کمتر اما ظاهر بهتر، قبل از شما ترفیع گرفته است.

 

4. آن روزهایی که وقت بیشتری را صرف بهبود ظاهرتان کرده اید، همکارانتان اینقدر تعجب کرده اند که فکر کرده اند می خواهید برای یک مصاحبه شغلی بروید.

 

5. همیشه می خواهید که نقش مهمترین را در شرکت به شما بدهند اما تنها کارهایی که به شما واگذار می کنند، پادوگری مدیریت است.

 

هیچکدام از اینها به نظرتان آشنا نبود؟ اگر اینطور است، یعنی ظاهر شما تاثیری منفی بر زندگی کاریتان دارد. چه دوست داشته باشید بشنوید یا نه، مجبورید که تغییراتی را در کمد لباسهایتان ایجاد کنید تا در کارتان پیشرفت کنید. همانطور که می بینید، برای موفقیت لباس پوشیدن به این معنا نیست که بهترین لباس، بهترین ساعت و بهترین مدل مو را داشته باشید. باید طوری لباس بپوشید که با کسانی که می خواهید با آنها کار کنید، مطابقت داشته باشد.

 

معمولاً آدمها دوست دارند با کسانی رابطه برقرار کنند که شبیه به خودشان باشد. اگر شما از نظر طریق لباس پوشیدن، رفتار و مقام به اندازه کافی شبیه آنها نباشید، یک خارجی تلقی خواهید شد و آنها هیچوقت علاقه ای به دانستن در مورد شما نخواهند داشت چه برسد به اینکه با شما کار هم بکنند. ممکن است این را رد کنید و این کوته فکری آنها را مسخره کنید و خودتان را جدای آن بدانید...و از اینکه مردم همیشه آنطور که می خواهید با شما رفتار نمی کنند ناراحت و خسته شده باشید. می توانید هم از این اطلاعات به سود خودتان استفاده کنید و از آن درس بگیرید.

 

مثلاً فرض کنید که می خواهید در کارتان ترفیع بگیرید. چطور لباس می پوشید؟ مثل آنهایی که در همان سطح شما هستند؟ یا آنهایی که یک سطح از شما بالاتر هستند؟ وقتی بنابر شغلی که می خواهید به آن برسید، لباس بپوشید، برای کارفرمایتان راحت تر است که شما را در آن منصب ببیند.

 

منظور من از این حرفها این نیست که پول زیادی را صرف خرین چنین لباسهایی کنید. آنکار را می توانید برای وقتی بگذارید که حقوقتان بالا رفت. درعوض، به چیزهای خیلی کوچکی فکر کنید که می توانید بدون هیچ خرجی آن را تغییر دهید؛ مثل واکس زدن کفش ها، آرایش مناسب، یا حتی یک مدل موی بهتر و مناسب تر. درمورد وضعیت ظاهری گروهی که می خواهید به آنها بپیوندید، اطلاعات جمع کنید. اگر لازم است لباسی بخرید، می توانید آن را از فروشگاه هایی که قیمت های مناسب تری دارند تهیه کنید. لازم نیست که بیش از حد خرج کنید. یک تغییر کوچک می تواند خیلی بزرگ به نظر برسد.

 

برای این کار باید به بودجه تان توجه کنید. نیاز به بودجه خیلی زیادی نیست. چند وقت با اتوبوس اینطرف و آنطرف بروید و پول سینماهایتان را پس انداز کنید و خیلی راحت پولی که لازم دارید را گیر میاورید. درست است، خیلی ها بدون اینکه توجه چندانی به وضعیت ظاهرشان بکنند، در کارشان پیشرفت می کنند. اما باید بدانید که این نوع پیشرفت ها بیشتر در کارهایی است که ارتباط عمومی چندانی ندارد. شما باید طوری ظاهرتان را آراسته کنید که اطرافیان پاسختان را بدهند و آنچه شایسته معلومات و دانش شماست به شما ببخشند. درغیر اینصورت، شاید هیچوقت آن توجهی که لایقش هستید را بدست نیاورید.

 

ظاهر نقش بسیار مهمی در نظر دیگران در رابطه با شما دارد. آنهایی که توجه بیشتری به ظاهر خود می کنند، همیشه بیشتر مورد پذیرش عموم قرار می گیرند تا آنها که توجهی به وضعیت ظاهر خود ندارند.

 

به نظرتان ناعادلانه است؟ شاید. اما وقعیت همین است. شما هم برای اینکه مورد توجه قرار بگیرید مجبورید که به وضعیت ظاهری خود بیشتر برسید. برای یکبار هم که شده امتحان کنید. چند هفته وضعیت ظاهرتان را بهتر کنید و ببینید که مردم چطور به شماتوجه می کنند. مطمئن باشید که این کار تاثیر خیلی زیادی روی درآمدتان هم خواهد داشت.

 

چطور؟ اجازه بدهید اینطور برایتان مطرح کنم:

 

آن خانمی که اول مقاله به او اشاره کردم را یادتان هست؟ سخنرانی هایی که او در آن چند جلسه اول انجام داد، به ازای هر یک ساعت 50 هزار تومان دریافت کرد. اگر این روند همینطور ادامه پیدا می کردمی توانست درآمدش را تا 4 میلیون تومان در سال بالا ببرد. این یعنی 50% بالا رفتن حقوق.

 

اما این اتفاق نیفتاد و علتش فقط وضعیت لباس پوشیدن او بود.

شما چطور؟ آیا فکر می کنید وضعیت لباس پوشیدنتان به کارتان صدمه می زند؟ نگاهی به آینه بیندازید و خودتان قضاوت کنید.

روانشناسی - روش های موفقیت - آیا ظاهر شما به کارتان صدمه می زند؟

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:47 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

معنای قدرت برای افراد مختلف متفاوت است. بعضی قدرت را توانایی اعمال نفوذ روی سایرین معنی می کنند. بعضی دیگر آن را در این می بینند که هر کس هر چه می خواهد داشته باشد. با در نظر گرفتن اینکه برای داشتن چیزهایی که می خواهیم و مورد نیازمان است به درآمد نیاز داریم، بنابراین قدرت را می توانیم  توانایی داشتن شغلی برای به دست آوردن درآمد معنا کنیم.

 

تمام این تعریفات را می توانیم در یک مفهوم کلی تر خلاصه کنیم: قدرت توانایی اعمال نفوذ—چه روی افراد و چه روی سازمان ها—برای به دست آوردن نتیجه است.

 

قدرت و اصول اخلاقی

 

گاهی اوقات در زندگی کاری خود، متوجه می شوید که از فردی که همیشه دنبال برقراری ارتباط با سایرین برای به دست آوردن نتیجه ای دلخواهش بود به فردی تبدیل شده اید که می تواند به دیگران برای رسیدن به هدفشان کمک و یاری کند. بعضی از ما بارها و بارها با این مسئله در طول زندگی روبه رو شده ایم. اما ممکن است بعضی ها تا به حال با چنین تجربه ای برخورد نکرده باشند. در کل باید بگوییم، مهم نیست که شما تا چه اندازه فرد مهمی باشید (چه از نظر مقام و منزلت و چه از نظر موقعیت)، همیشه افرادی هستند که از شما بالاتر باشند. به این معنی است که اکثر شما به سمت موقعیت هایی ترقی خواهید کرد که نیازمند قدرتی موثر، کارآمد و بالاتر از همه موافق با اصول اخلاقی است.

 

اصوال اخلاقی مسئله ای کاملاً ذاتی و ذهنی است، بنابراین دلیلی که شما به خاطر آن شبها می خوابید با دلایل هر کدام از همسایه هایتان متفاوت است. با این وجود، وقتی صحبت به مسئله ی قدرت و سودبری می رسد، چند قانون مشترک بین همه ی افراد وجود دارد.

 

موقعیت در برابر مقام

 

اولین چیزی که باید بدانیم تفاوت بین چیزهایی است که به خاطر موقعیتمان به ما می رسد و چیزهایی که به خاطر مقام و منزلتمان به دست می آوریم. موقعیت یکی از عوامل به وجود آورنده ی مقام است. متقابلاً ممکن است مقام و منزلتتان آن چیزی باشد که موقعیتتان را به وجود می آورد. ممکن است که بعضی موقعیتی داشته باشند که بسیار بهتر و بالاتر از مقام و منزلتشان باشد و همینطور برعکس.

 

منظور از مقام و مرتبه آن شکلی است که سایرین از شما می بینند. در مسائل کاری مقام و مرتبه ممکن است ناشی از عواملی مثل تحصیلات، تجربه، درآمد، ثروت، ارتباطات و خصوصیات فردی باشد. از طرف دیگر، موقعیت شما از کاری که به آن مشغول هستید ناشی می شود. بنابراین وقتی موقعیت شما نشاندهنده ی قدرت عملکرد شما است و در موقعیت های مختلف متفاوت است، مقام و منزلتتان فقط زمانی پیشرفت می کند که کارهایتان را درست انجام دهید و ربطی هم به موقعیتتان ندارد.

 

 

وسوسه های قدرت

یک ریزه کاری وجود دارد که معمولاً مردان قدرتمند از آن غافل اند. و فراموش کردن همین مسئله ی جزئی گاهی به از دست رفتن موقعیت و مقام و منزلتشان با هم منجر می شود.

 

در طول تاریخ، انسانهای تاثیر گذار می بایست به خاطر موقعیتشان اختلافات عقیدتی قابل توجهی ایجاد می کردند. به طور مثال، رئیس جمهور قدرت فراوانی دارد. این قدرت بالا باعث به وجود آوردن مقام و منزلتی بالا نیز می شود که این نیز نیازمند زیرکی بسیار است. وقتی او از قدرت کنار می رود، اگرچه موقعیت او به عنوان رئیس جمهور از بین می رود، اما اگر بداند که چه بکند و کارهایش را درست انجام دهد، می تواند مقام و منزلت خود را بالاتر ببرد—و برعکس با فقط تکیه کردن بر کار سابقش این مقام و منزلت را پایین تر ببرد.

 

 

زیرک باشید

 

درسی که باید اینجا بگیرید این است که شما به عنوان یک متخصص جوان باید بدانید که چه هنگام کارت های خود را رو کنید و چه زمانی چه کارهایی را انجام دهید. اینکه هر موقعیتی که پیش رویتان قرار می گیرد را آزمایش کنید ممکن است به تجربیاتتان بیفزاید اما می تواند تا حدی مقام و منزلتتان را پایین تر بیاورد و کار و رسیدن به هدفتان را دشوارتر کند.

 

من فکر می کنم یک رئیس جمهور باید حقوق بالایی داشته باشد. چرا؟  چون اگر آنها از نظر مالی کاملاً تامین شوند احتمال اینکه بخواهند از موقعیت خود به عنوان رییس جمهور سوء استفاده کرده و از این راه استفاده های شخصی بسیاری ببرند کمتر خواهد شد. به همین دلیل است که اکثر افرادی که در برخی کشورها برای ریاست جمهوری کاندید می شوند بسیار پولدار هستند. آنها به پول نیازی ندارند، و اگر هم نیاز داشتند به دنبال مقام و کارهای دولتی نبودند. همیشه آنها که فکری باز دارند به سمت کارهای تجاری می روند چون می توانند از این طریق دنیا را توسعه داده و پول خوبی هم به جیب بزنند.

 

ممکن است انسانها نیازهای محدودی داشته باشند، اما خواسته هایشان نامحدود است. به همین دلیل است که در هر مقام و موقعیتی که باشند می خواهند از آن برای استفاده ی شخصی خود سودجویی کنند. گاهی اوقات هم برای پیشبرد اهدافشان از نفوذ قدرت خود استفاده می کنند. اما هر چه بیشتر این اعمال را انجام می دهند، مقام و منزلت و ارزش وجودیشان پایین تر می آید.

روانشناسی - روش های موفقیت - آیا قدرت به تباهی می گراید؟

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:46 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

هر کدام از ما گاهی اوقات از خود سوال می کنیم که چرا این همه وقت، انرژی و تخصص را به شغل فعلی خود اختصاص داده ایم و بعد فکر می کنیم که زمان تغییر فرا رسیده و شروع می کنیم به ورق زدن صفحات آگهی های استخدام و در بعضی موارد نیز به فکر راه انداختن یک تجارت شخصی می افتیم. پیش از اینکه برگه استعفای خود را امضا کنید، ببینید که آیا شغل شما به راستی نیازها و احتیاجاتتان را برآورده می سازد یا خیر.

 

همه چیز بمسائل مالی محدود نمیشود

 

رضایت شغلی بندرت با مسائل مالی ارتباط پیدا می کند، البته باید توجه داشت که میانگین بالای حق الزحمه تحمل شرایط دشوار شغلی را اندکی آسان تر می کند. کارگران نصب پرچم در بزرگراه ها و کارگران شهرداری که با کامیون های زباله جمع کن به پاکیزگی شهر کمک می کنند، وظایف مهمی را به گردن دارند که شاید هیچ یک از ما خواستار انجام چنین اموری نباشیم. آنها به این دلیل شغل خود را رضایت بخش و قابل تحسین تصور می کنند زیرا می دانند که چه نقش مهمی را در جامعه ایفا می کنند.

 

فرصت های موجود برای پیشرفت و بروز استعدادها در هر اداره و نهادی تاثیر بسزایی در رضایت شغلی کارکنان می گذارد. هر چه فشار کاری کمتر باشد شرایط بهتر می شود. هنگامیکه شرایط برای پیشرفت و به رسمیت شناخته شدن وجود داشته باشد، مقدار معینی فشار کاری قابل تحمل است.

 

مطابقت کارکنان با شیوه مدیریت و ارزشهای شرکت از دیگر فاکتورهای کلیدی در ایجاد رضایت شغلی است. پاداش های منصفانه، در نظر گرفتن حقوق و مزایای مناسب و آرامش در محیط کار، توانایی اداره کارکنان را برای مدیران افزایش می دهد و به عنوان مشوق هایی برای رسیدن به رضایت شغلی به شمار می روند.

 

آیا از رفتن به محل کار خود لذت می برید

 

هر روز صبح باید بالاجبار از رخت خواب بیرون آمده و آماده رفتن به محل کار خود شوید. اگر شغل خود را دوست نداشته باشید انجام این کار برای شما غیر ممکن خواهد شد. اگر شب گذشته تا دیروقت بیدار نبوده و به مهمانی هم نرفته باشید ولی هنوز هم با سختی از خواب بلند می شوید شاید در این شرایط مغز و بدن شما بخواهند پیغامی را به شما برسانند. شرایط مناسب شغلی، همکاری خوب تیمی و انجام وظایفی که از آنها لذت می برید، بیدار شدن صبح شما را آسانتر می کنند. احساس مسئولیت پذیری که از طرف کارفرما به شما القا می شود عامل موثرتری برای تشویق شما در رفتن به محل کار محسوب می شود.

 

آیا انتظارات شما منطقی است

 

اگر هنوز جزء تازه واردها هستید نباید انتظار حقوق و مزایای هیئت مدیره شرکت را داشته باشید. رها کردن شغل به این دلیل که مجبور هستید به سختی کار کنید و وقت آزاد چندانی ندارید، یک کار غیرمسئولانه و نوعی بی تجربگی به حساب می آید. حتی اگر از تحصیلات عالیه برخوردار بوده و به اندازه کافی شور، اشتیاق و انرژی در شما یافت می شود برای پیشرفت و ترقی و بالارفتن از پله های نردبان زندگی شغلی باید خود را نشان دهید و توانایی هایتان را به اثبات برسانید.

 

رفتارها و توانایی های خود را به طور واقعی تخمین بزنید و به این دلیل که تنها از شغل خود احساس رضایت نمی کنید از کار کردن دست نکشید. بهتر است از منفی بافی دست بکشید. اجازه ندهید تا افکار منفی اطرافیان به ذهن شما نفوذ کند اگر چنین اتفاقی روی دهد شما وارد یک چرخه منفی گرایی می شوید.

 

آیا شغلتان مشوق و محرک شما در زندگی نیست

 

هر کسی در مقابل تلاش روزانه خود انتظار پاداش دارد. اگر شما احساس می کنید که در کار روزانه خود هیچ گونه کار مفیدی را انجام نمی دهید از مدیریت درخواست واگذاری مسئولیت های بیشتری را بکنید. کارفرمایان زیرک و مقتدر همیشه کارکنان خود را به امتحان کردن وظایف جدید و یادگیری مهارت های تازه تشویق می کنند، حتی اگر امکان اشتباه وجود داشته باشد. از بین کارهایی که از انجام آنها لذت می برید برای انجام وظایف بیشتر پیشنهاد دهید تا توانایی شما برای رسیدن به هدف افزایش پیدا کند.

 

 

 آیا احترام و ارزش شما حفظ می شود

 

هنگامیکه یک شرکت بر اساس اصول بنیادین کار و تجارت پیش رود، هیئت مدیره برای پیشنهادات کارکنان ارزش قائل بوده و موفقیت ها را با همه تقسیم می کنند. در این شرایط تمام خدمه از شغل خود احساس رضایت می کنند. ایده های جدید، افکار خوب، بالا بردن بهره وری، افزایش فروش و کاهش شکایات مشتریان از مواردی هستند که استحقاق تشویق و تمجید را دارند. کارمندان در هر سطحی باید احساس کنند که تلاش آنها مهم است و کار مفیدی را انجام می دهند. حال چه کار آنها سروکله زدن با مشتری های سر سخت باشد چه طراحی وب سایت جدید شرکت. اگر احساس کنند که آنها نیز در در موفقیت کل مجموعه سهمی هر چند ناچیز را به گردن دارند، احساس موفقیت و رضایت شغلی به خودی خود به وجود می آید. اضافه کاری های طولانی مدت و بدون هیچ حقوق و یا حتی تشکر و قدردانی واقعا مایوس کننده است.

 

آیا شما در شغل خود صادق و درستکار هستید

 

آیا شما به جایی که کار می کنید و یا کاری که انجام می دهید افتخار می کنید؟ هنگامیکه ارزشها و اولویت های شما و شرکتی که در آن مشغول به کار هستید در یک ردیف قرار می گیرند، بدون شک شما احساس بهتری خواهید داشت. اگر به دلیل بالا بردن نرخ فروش در کار خود مرتکب خلاف شوید، این امر خود به عنوان یکی از عوامل ایجاد نارضایتی شغلی محسوب می شود. اگر به راحتی نتوانید گزارش کار روزانه خود را برای خانواده و یا دوستان خود تعریف کنید، مطمئنا شغل فعلی مناسب حال شما نیست. وجود ارزش و احترام بدون توجه به حقوق بالایی که دریافت می کنید، جزء مهمترین عوامل به شمار می رود.

 

آیا شغل شما با برنامه ریزی 5 سال آینده تان مطابقت دارد؟

 

اهداف طولانی مدت خود را بررسی کنید و در شغل فعلی به دنبال رشد استعدادهای درونی خود بگردید و فرصت هایی برای فراگیری نکات جدید پیدا کنید. می توانید کلاس هایی در مورد سرمایه گذاری های کلان، چگونگی برگزاری سمینارهای بزرگ، روش انجام چندین پروژه در یک زمان و ... را انتخاب کنید و به یادگیری علوم جدید بپردازید، نصایح مدیران ارشدی را که قبول دارید گوش دهید.

 

حتی اگر شغلتان از بعضی جهات خسته کننده به نظر می رسد، مجموعه ای از افراد را گردهم بیاورید تا به شما در بالا رفتن از پله های نردبان شغلی کمک کنند. هنگامیکه با یک دید باز در جهت رسیدن به اهداف شخصی خود گام بردارید به این نتیجه می رسید که تا چه اندازه موقعیت شغلی فعلی شما رضایت بخش است.

 

آمادگی تغییر و تحول را داشته باشید

 

لازم نیست تمام طول عمر خود را صرف کار کردن در یک شرکت بخصوص کنید، این کاری است که پدر بزرگ ها انجام می دادند. ما حق انتخاب داریم. هیچ شک و تردیدی در تغییر شغل فعلی برای رسیدن به اهداف به خود راه ندهید. استعدادها و علایق شما رشد کرده و تغییر می کنند. مهارت های جدیدی پیدا می کنید که به شیوه متفاوتی شما را در راه رسیدن به اهدافتان راهنمایی خواهند کرد.

 

اما پیش از اینکه تصمیم به تغییر شغل بگیرید، ابتدا مطمئن شوید که شغل شما ایراد دارد و و مشکل از جانب خود شما نیست. در غیر این صورت احساس نارضایتی همواره به دنبال شما خواهد بود.

روانشناسی - روش های موفقیت - آیا از شغل خود راضی هستید؟

 



یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 1:45 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

 

بعد از ارسال رزومه تان، برای مصاحبه دعوت شده اید. این اولین قدم به سمت شغل مورد نظرتان است. رزومه شما هویتتان را اعلام می کند، اما رفتار های شما، چه خوب چه بد،میتواند تاکیدی بر آنها باشد. حال نوبت آن است که مهارت هایتان را نشان دهید.

 

آداب

آداب چیزی بیش از مجموعه ای از رفتار های مناسب و خوب نیست. در واقع زبانی است که توسط آن احترام و توجه خود را بدیگران بیان میکنیم. در این مقاله، "دیگران" منظور مصاحبه کننده ها هستند، که در حالت معمول نه کمتر و نه بیشتر از افراد دیگر در زندگی شما تاثیر دارند، تا زمانی که نوبت مصاحبه خود شما نیز برسد و آنوقت نظر آنها از همه کس مهمتر خواهد شد.

 

بنابراین، روز مصاحبه شما روزی نیست که بخواهید نا مرتب باشید و با بی احترامی و بی توجهی رفتار کنید. این اتیکت ها را رعایت کنید و موفق خواهید شد.

 

سر وقت بیایید

مثل تمام افراد دیگر که سر کار هستند، مصاحبه گر شما نیز مشغول طی کردن ساعاتی از وقت خود سر کار است. نشان دهید که زمان آنها نیز برای شما ارزشمند است. از این گذشته، مگر آنها نیز به شما احترام نگذاشته اند که وقتشان را در اختیارتان قرار داده اند و به شما فرصتی داده اند که خودتان را نشان دهید؟

 

اگر دیر برسید، دیگران تصور خواهند کرد که فردی خودخواه، بی نظم و گستاخ هستید. پس زمانتان را تنظیم کرده و سعی کنید به موقع برسید و اگر نه تاخیرتان باعث دردسر خواهد شد.

 

لباس مناسب بپوشید

لباس شما برای رفتن به یک مصاحبه شغلی می بایست با محیط آن کار هماهنگ باشد. اما برای حفظ احترام باید یک درجه بالاتر از محیط معمولی آنجا لباس بپوشید. دلیلش این است که اگر لباس نا مناسب بپوشید، چه بالاتر چه پائین تر از حالت نرمال، اختلال ایجاد می شود. زمانی که توجه باید روی شما و مهارتهایتان متمرکز شود، لباسهایتان نباید اختلالی ایجاد کرده و حواس را پرت کند.

 

این مثال را در نظر بگیرید: اگر همه افراد در آن محیط کار جین و تی شرت می پوشند، شما یک پیراهن آستین بلند رسمی بپوشید. و اگر آنها پیراهن های رسمی تن می کنند، شما کت و شلوار پوشیده و حتی کراوات هم بزنید.

 

 

 

به طریقه دست دادن خود دقت کنید

دست دادن عملی متقابل است که برای برقراری ارتباط انجام می شود. در یک مصاحبه، این عمل متقابل بین دو فرد غریبه صورت می گیرد، که می تواند یکی از اصول اولیه اتیکت مصاحبه به حساب آید. اگر محکم دست طرفتان را یک یا دو بار بفشارید و بعد رها کنید، نشانه ی خوشرویی و ملایمت شماست که می تواند به سرعت احساسی از امنیت بین دو فرد ایجاد کند.

 

از طرف دیگر، اگر شل و ول و بی روح دست بدهید، ممکن است باعث ناراحتی طرفتان شود. و حتی قبل از اینکه آنها فرصت آشنایی با شما را داشته باشند، احساس بدی به آنها منتقل خواهید کرد. آسوده خاطر کردن اطرافیانتان هدفی مهم در هر آداب معاشرت است. در این مورد فکر کنید. آیا واقعاً می خواهید در مصاحبه گرتان ایجاد ناراحتی کنید؟

 

 

 

تصویری مثبت از خود ارائه دهید

در حین مصاحبه، زمان های بسیاری شما نیاز به استفاده از آداب و اتیکت ها خواهید داشت. و اگر آنها را درست و بجا استفاده کنید، تصویری خوب و مطمئن در ذهن مصاحبه گرتان ایجاد خواهید کرد. محکم و با قوت صحبت کنید. نباید بگذارید مصاحبه گر از شما بخواهد حرفتان را تکرار کنید یا شک کند که حرفتان را درست شنیده است یا خیر.

 

به چشمان مصاحبه گرتان نگاه کنید. این ژستی اطمینان بخش است که اکثراً افراد به آن پاسخ مثبت می دهند.

 

 

برای صحبت کردن از حرکات بدن به اندازه مناسب استفاده کنید. حرکات خوب ممکن است علاقه شما را برای آنحا بودن نشان دهد، در حالیکه سست و بی حال بودن نشانه ی بی احترامی و بی تفاوتی است.

 

مصاحبه کننده تان را با اسم صدا کنید، اما به تعادل. این نشان می دهد که شما دقت کرده و به حرفهایش گوش می دهید. همچنین ارتباطی ایجاد می کند که مصاحبه شما را هر چه بیشتر به سمت موفقیت سوق می دهد.

 

 

دو بار از آنها تشکر کنید

در آخر مصاحبه، زمانی که می خواهید از مصاحبه گرتان تشکر کنید، در نظر داشته باشید که هم به خاطر زمانی که برایتان گذاشته اند و هم برای فرصتی که به شما داده اند تشکر کنید. مثل سر وقت رسیدن، تشکر کردن از آنها به این صورت نیز نشان می دهد که فرد فهمیده ای هستید و برای وقت دیگران ارزش قائل هستید.

 

هیچگاه تا آخر آن روز که برایشان یک یادداشت تشکر بفرستید، مصاحبه را تمام شده نپندارید. سعی کنید متن کوتاهی داشته باشد. از ایمیل نیز می توانید در این جهت استفاده کنید. و چون مربوط به مسائل کاری است، بهتراست که به دست خط خودتان هم نوشته نشده باشد.

 

 

3 نباید

 

 

 

1- بدون آمادگی قبلی در آن روز حاضر نشوید.

هر چه بیشتر در مورد شرکت و شغلی که برای آن تقاضا داده اید تحقیق کنید، نشانه احترام بیشتر است. خیلی ساده است. فراموش نکنید که مصاحبه گر شما برای این شرکت کار می کند و این قسمت بزرگی از زندگی آن فرد را تشکیل می دهد. بنابراین نمایش فروتنانه اما مناسب تصویری از حس تعهد شما به این مصاحبه، باعث می شود که بهتر جلوه کنید.

 

2- از صاحب کارهای قبلیتان بدگویی نکنید

اگر نمی توانید در مورد کسی حرف های خوب بزنید، بهتر است اصلاً هیچ حرفی نزنید. خیلی دور از ادب و احترام است که از صاحب کارها و شرکت های قبلیتان بد بگویید و با کارهایشان مخالفت کنید. این باعث ناراحتی و رنجش دیگران می شود. از این گذشته، این مصاحبه در مورد شما و این شرکت است نه شرکت ها و افراد دیگر. پس لزومی ندارد که تصویری از صاحب کارهای سابقتان برای مصاحبه گرتان ارائه دهید. چون این مسئله ارتباطی به آنها ندارد.

 

 

3- در مورد هیچ مسئله ای دروغ نگوئید

به یاد داشته باشید که به خاطر هیچ مسئله ای، هر چند کوچک، دروغ نگفته و به حرف هایتان شاخ و برگ ندهید. زیرا انسانهای محترم هیچگاه دروغ نمی گویند چون نیازی به آن ندارند.

 

 

حرف آخر

 

 

ممکن است رفتار های خوب هیچگاه به چشم نیایند، ولی نتایج آنها همیشه دیده می شوند.

 

چیزی که نباید جا بیندازیم نقص در این آداب و اتیکت هاست. در این زمینه، شما می خواهید که مصاحبه کننده تان فکر کند که شما فردی مهربان، باهوش و جالب هستید. نه اینکه فردی مطیع و فرمانبردار باشید و موقع دست دادن مسخره جلوه کنید و یا از اینکه کثیف ترین شلوار جینتان را در روز مصاحبه تن کرده اید تعجب کند.

روانشناسی - روش های موفقیت - آداب مصاحبه شغلی