درباره وبلاگ ![]() عشق یعنی اشک توبه در قنوت خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . . ----------------------------------- یارب ز تو دل به هرکه بستم توبه بی یاد تو هرکجا نشستم توبه صدبار شکستم و ببستم توبه زین توبه که صدبار شکستم توبه ----------------------------------- به شهرعاشقانه ی ماخوش اومدین ماسعی می کنیم بهترین مطالب رو ازخدا.ازآرامش.ازعاشقی براتون بزاریم ممنون ازخوبیتون موضوعات آخرین مطالب پيوندها ازتبادل لینک باشهرعاشقی سپاسگذاریم نويسندگان |
شهرعاشقی
هرچی دل تنگت بخواد
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:31 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
اشتباه هر چیزی ممکن است باشد، از یک بیدقتی گرفته تا اشتباهی که از سر بی اطلاعی سر می زند، یا حتی عدم رعایت و اعتنا به کار کسی را نیز شامل می شود.
پولِ دیگران در بیزینس، اشتباه ممکن است باعث اخراج فرد شود. اگر میخواهید از اشتباهاتتان درس بگیرید و توبیخ هم نشوید، پس بهتر است این کار را با پولِ خودتان انجام دهید. چون وقتی پولِ دیگران در خطر باشد، مسئولیتتان سنگین تر است.
اجرای نامناسب اشتباه نه تنها وقتی روی می دهد که کارها براساس نقشه پیش نرود، بلکه وقتی نقشه به خوبی هم اجرا نشود نیز پیش می آید. وقتی یک CEO استعفاداده و یک CFO جای او می نشیند، به این دلیل است که محاسبات اشتباه از آب درآمده است و مدیریت بر طبق نقشه ی کار اجرا نشده است. آنها وقتی از کار برکنار می شوند که اشتباهات بزرگی مرتکب شده باشند.
اشتباهات می توانند بزرگ یا کوچک باشند. ممکن است بدون داشتن آموزش دقیق، عهده دار پستی شوید. ممکن است بخواهید به کسی در کاری کمک کنید و در آخر کار متوجه شوید که هیچکدام برای آن کار تخصص لازم را نداشته ید.
ریسک کاری، ضرر مالی ضرر و زیان مالی وقتی اتفاق می افتد که در ریسک های کاری احتیاط های لازم انجام نگیرد. معمولا این اشتباهات به خاطر عیوب عملکردی می باشد و وقتی کسی این اشتباه را متوجه نشود یا درمورد آن صحبت نکند، باعث ضرر و زیان و آشفتگی کار میشود.
به هر حال اشتباه اتفاق افتاده است، اما مسئله ی مهم واکنش شما پس از این اشتباه است.
علت ها را بررسی کنید در زیر به 5 علت متداول برای اشتباه اشاره می کنیم.
خرابکاری بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد، خرابکاری است. فرض کنید این خرابکاری با قصد و منظور نبوده است، اما فرد مقصر و خطاکار به عنوان یک خرابکار شناخته خواهد شد. این نشانه ناتوانی و عدم کفایت کارمند است. چه اولین اشتباه او باشد یا چندمین، به هر حال روی حرفه ی او تاثیر منفی خواهد گذاشت.
کار عجله ای یکی دیگر از دلایل اتفاق افتادن اشتباه، کمبود وقت است. کار را سنجیده و وقتتان را بهتر تنظیم کنید. و اگر می بینید که برای انجام کاری وقت کافی داده نشده، قبول نکنید.
قضاوت ناصحیح تجربه ی زیاد باعث می شود که انتخاب های بهتری داشته باشید. همه ی ما به خاطر قضاوت نادرست مرتکب اشتباه می شویم. نکته ی مهم این است که بعضی بیشتر از سایرین مرتکب این خطا می شوند.
انتخاب نادرست کار گاهی اوقات قابلیت های مدیریتی شما بسیار کارآمد هستند، اما نه در زمینه ی کاری خودتان، در شغل هایی دیگر. کلید کار این است که بادقت و با توجه به توانایی هایتان شغلتان را انتخاب کنید.
اطلاعات ناقص اکثر اوقات اشتباهات وقتی پیش می آید که فرد اطلاعات کامل و دقیقی درمورد کاری که انجام می دهد ندارد. اما چنین اشتباهاتی آخر زندگی نیست. نشانگر این است که باید اطلاعاتتان را بالا ببرید.
مرد باشید
ساکت باشید و گوش دهید مشکل کار اینجاست که هنگام ارتکاب یک اشتباه افراد حالت دفاعی گرفته و به جای گوش دادن و پیدا کردن علت اشتباه می خواهند کار خود را توجیه کنند.
واقعیات را بپذیرید باید بدانید که هرچه زودتر خود را ازا اشتباهتان جدا کنید، کمتر خطاکار شناخته خواهید شد و تجربیاتتان هم افزایش می یابد.
مسئولیت پذیر باشید هیچ چیز تاثیرگذارتر از این نیست که کسی مسئولیت پذیر باشد. پس اگر می دانید که اشتباهتان به زودی برملا خواهد شد، خودتان از قبل آنرا با رئیس درمیان بگذارید.
با خودتان صادق باشید از خودتان بپرسید که چرا مرتکب این اشتباه شده اید. یکدندگی و سرسختی اصلاً درست نیست. هرچه زودتر این عمل را کنار بگذارید، موفق تر خواهید بود.
دیدگاهی مثبت داشته باشید جزئیات کار هرچه که باشد، خطا و اشتباهتان به یاد همه خواهد ماند. تفاوت افراد موفق و شکست خورده، بازگشت به وضعیت اولیه پس از یک اشتباه است.
اشتباه را از خود جدا کنید چون مرتکب یک اشتباه شده اید، دلیل نمی شود که کم خرد هستید. انسان جایزالخطا است. بزرگترین و بهترین افراد هم گاهی اشتباه می کنند. اما مهم این است که زود خود را از این اشتباه دور کنید. هرچه بیشتر به آن فکر کنید، وضعیت بدتری خواهید داشت.
رضایت عمومی را جلب کنید با جلب رضایت دیگران برای پیشبرد کارتان، آنها را تحت تاثیر قرار دهید. به یاد داشته باشید که گاهی برای از بین بردن اثرات اشتباهتان به دیگران نیاز دارید. اما اگر میبینید که خود میتوانید از عهده ی آن برآیید، اطمینان یابید که دیگر چنین اشتباهی را مرتکب نشوید.
هرچند که سخت باشد، اما برگردید... همه ی ما مرتکب اشتباه می شویم، بعضی کوچکتر و بعضی بزرگتر. اما نکته ی مهم اینجاست که پس از ارتکاب به اشتباهی مسئولیت آن را بپذیرید و شانه خالی نکنید. درصدد جبران برآیید تا بتوانید هرچه زودتر به وضعیت سابقتان برگردید. روانشناسی - روش های موفقیت - بر اشتباهات شغلی و کاری خود غلبه کنید یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:30 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
بسیاری از عقاید ما تنها به این دلیل شکل می گیرند که بیش از اندازه به گوش ما میرسند به همین دلیل شروع می کنیم به پذیرفتن آنها.
آیا تا به حال چنین اتفاقی برای شما روی داده است؟
ریسکش را قبول نموده و موهایتان را کوتاه میکنید. واقعا جذاب و زیبا میشوید. روز بعد خانه را به قصد محل کار ترک می کنید و در راه به خود می گویید: "خیلی خوشحالم از این که موهامو کوتاه کردم، عاشقشم، واقعا زیبا شدم." شما به دفتر کار خود می رسید و وارد آسانسور میشوید به طور اتفاقی یکی از همکارانتان را نیز در داخل آسانسور می بینید، ناگهان او اخم هایش را در هم میکند و میگوید "آه، تو موهاتو کوتاه کردی؟ چی باعث شد همچین کاری بکنی؟!" در این جاست که شما دست هایتان را بر روی سرتان می گذارید و حاضرید هر کاری انجام دهید تا یک کلاه به شما بدهند. احساس بدی به شما دست می دهد. واقعا چرا باید می رفتید و موهایتان را کوتاه می کردید؟
این روزها اعتماد به نفس برای خانم ها تبدیل به مقوله بسیار مهمی شده است. وجود مانکن های لاغر و انتظاراتی که از مادران امروزی میرود واقعا انسان را به تعجب وا می دارند. اما تعجب آورتر از آن این است که نظرات دیگران چقدر سریع در افراد تاثیر می گذارند و اعتماد به نفس افراد تا چه حد کاهش پیدا کره است. چنین مسئله ای برای من در دوران دبیرستانم اتفاق افتاد. یک گروه چهار، پنج نفری بودند که هر روز مرا تمسخر می کردند و به من می گفتند که زشت و احمق هستم. من هم بعد از مدتی شروع کردم به باور کردن حرف های آنها.
این اصلا مهم نبود که پدر و مادر من هنوز هم عاشقانه یکدیگر را دوست می داشتند و خانه ما سرشار از شوق و شور و محبت بود، این اصلا اهمیت نداشت که تمام نمره هایم بالا بودند و دوستی داشتم که از سال سوم با هم بودیم. آنها به من می گفتند که هیچ ارزشی ندارم و من نیز تمام گفته هایشان را به طور کامل پذیرفته بودم. اعتماد به نفس من رفته رفته تحلیل پیدا می کرد و این امر باعث آزار من می شد.
اعتماد به نفس چیست؟
شاید تفسیر اعتماد به نفس کمی مشکل باشد. اعتماد به نفس خیلی بیشتر از این است که احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید، به کارهای خود افتخار کنید و تصویری را که در آینه می بینید دوست بدارید بلکه اعتماد به نفس تصور شما از ارزش های درونی تان است. دکتر جان نامیا در کتاب خود با عنوان " اصول آسیب شناسی روانی" اعتماد به نفس را به عنوان توانایی درک ارزش های شخصی بیان می کند.
ما اغلب معادله ها را به صورت وارونه می بینیم و فکر می کنیم که اعتماد به نفس را باید از طریق دیگران بدست آوریم در حالیکه این اعتماد به نفس ما است، توانایی ما در ارزشمند نگاه داشتن خود، عکس العمل ما نسبت به تصویری که در آینه می بینیم.
اثرات کمبود اعتماد به نفس
در آن زمان چون اعتماد به نفسم خطشه دار شده بود و اطمینان خاطرم را به کلی از دست داده بودم از صحبت کردن با دیگران چه در کلاس یا جمع های دوستانه و یا حتی در راهروها نیز خودداری می کردم. از ساعت نهار وحشت داشتم و هیچ گاه به داخل نهار خوری نمی رفتم و فکر کلاس های نمایش گروهی مرا دیوانه می کرد. من از جمع های دوستانه طرد شده بودم و خنده از روی لبانم رخت بر بسته بود.
متقاعد شده بودم که فرد بی ارزشی هستم. اگر چه همیشه نمره هایم از 90 به بالا بود اما در روزهای امتحان استرس شدیدی مرا فرا می گرفت. سعی می کردم که تا می توانم خودم را از نظر دیگران مخفی نگه دارم. تصور می کردم اگر وجودم را پنهان کنم دیگر هیچ کس نمی تواند مرا آزار دهد. این شرایط همچنان ادامه داشت و لازم بود که من راهی پیدا کنم تا از شر آن خلاص شوم. اما چیزی نبود که به من کمک کند زیرا مشکل اساسی خود من بودم. حتی گاهی اوقات به خودکشی فکر می کردم. البته در مورد فرار از خانه فکر نمی کردم زیرا باز هم نمی توانستم از خودم رها شوم. من عملا ترسیده بودم. این اتفاق ممکن است برای بسیاری از افراد روی دهد.
کمبود اعتماد به نفس و افسردگی
کمبود اعتماد به نفس دلیل قطعی افسردگی نیست اما بر اساس تحقیقات مختلف ثابت شده است که این دو پا به پای هم پیش می روند و سازمان جهانی بهداشت نیز در توضیحات خود فقدان اعتماد به نفس را به افسردگی نسبت داده است.
1- کمبود اعتماد به نفس باعث می شود که شما تبدیل به دشمن ارزش های شخصیتان شوید. افکاری مانند: " اگر فقط کمی زیباتر بودم، اگر ورزشکار خوبی بودم، اگر جذاب و معروف بودم، اگر از پس درست کردن این بر می آمدم و ... " باعث خراب شدن کل زندگی شما می شوند. حتی اگر دیگران هم برای شما ارزش قائل شوند، صداهایی که دائما در گوش شما می پیچند باعث از بین رفتن آن ارزش ها می شوند. درست مثل نوشته های جولیا رابرتز در کتاب خود با عنوان "زن زیبا" که گفته افکار منفی خیلی سریع تر به درون ذهن شما نفوذ می کنند.
افکار منفی ملکه ذهن شما می شوند و شما به همین دلیل نسبت به مشکلات موجود بی توجه می شوید و به صورت بخش جدانشدنی زندگی روزمره شما در می آیند. بر طبق آمار، سازمان جهانی بهداشت و درمان اعلام کرده است که تنها 25 درصد از کل افرادی که در سطح جهان مبتلا به بیماری افسردگی هستند تحت درمان مناسب قرار می گیرند.
2- کمبود اعتماد به نفس در نوجوانان را جدی بگیرید زیرا در موارد بسیاری منجر به خودکشی می شود. در حال حاضر سومین عامل مرگ و میر در جهان خودکشی است که درصد عمده ای از آن به دلیل فقدان اعتماد به نفس روی می دهد.
3- کمبود اعتماد به نفس نه تنها در زندگی شغلی بزرگسالان تاثیر منفی می گذارد و قابلیت اجرایی آنان را کاهش می دهد بلکه در زندگی خانوادگی آنها نیز تاثیر گذاشته و باعث می شود که نسبت به شریک زندگی خود بی میل شوند و از قبال وظایف خود نسبت به فرزندان نیز در بمانند. فقدان اعتماد به نفس در کلیه امور زندگی انسان تاثیر می گذارد. این امر باعث می شود که فرد متحمل فشار رونی زیادی شود.
درمان
برای من هیچ چیز عوض نشد تا زمانیکه دبیرستان خود را تغییر دادم. درست است که در این مرحله تهدیدها خاتمه یافته بودند اما من هنوز مجبور بودم که با خودم روبرو شوم. فرار کاری را از پیش نمی برد. تنها تغییر صحنه ای که در آن هستیم باعث بازگرداندن اعتماد به نفس نمی شود، بلکه باید دیدگاه هایمان را نسبت به زندگی تغییر دهیم.
تابستان همان سال من با گروهی از افرادی که در جلسه مدیتیشن با آنها آشنا شده بودیم به یک کنفرانس دعوت شدم. من پاسخ تمام سوالاتم را درست در جایی پیدا کردم که اصلا فکرش را هم نمی کردم. در آن جلسه من به این نتیجه رسیدم که خداوند مرا خیلی دوست دارد. در آنجا بود که به ارزش های روحی خود پی بردم و توانستم برای بار دیگر اعتماد به نفس از دست رفته ام را باز یابم و حالت عادی پیدا کنم. من در ابتدا نقاط مثبت خود را پیدا کردم و بر روی آنها کار کردم تا به نتیجه رسیدم.
هنگامیکه شما علایق خود را از دست دهید و از دوست داشتن دست بکشید قطعا دنیا برای شما تبدیل به یک مکان ترسناک می شود.
در حال حاضر من در زندگی خود امید دارم چیزی که قبلا وجود نداشت، من برای بقای خود تلاش می کردم اما همین امر باعث می شد تا از پا در آیم. زمان بسیار زیادی طول کشید تا توانستم دوباره به حقیقت باز گردم و درک کنم که خداوند هیچ وقت مرا فراموش نکرده بود. سال دوم دانشگاه بودم که این پیام آسمانی را خواندم و واقعا به آن ایمان پیدا کردم :
"من تو را انتخاب کردم و هرگز تو را طرد نخواهم کرد پس هراسی به دل راه مده چرا که من همیشه با تو می مانم، وحشت نداشته باش زیرا که من پروردگارت هستم. من توان تو را می افزایم و در همه امور یاریت می کنم و تو همیشه تحت حمایت دستان پرهیزکار حق خواهی بود."
من کیستم؟ پرسیدن این سوال در صورتیکه شما خودتان را دوست نداشته باشید خیلی وحشتناک است. اما من پاسخ آنرا می دانم: زنی هستم که خداوند عاشق اوست. شما هم می توانید جوابی مشابه پاسخ من پیدا کنید به این دلیل که شما هم برای خداوند با ارزش هستید. او شما را بسیار زیاد دوست میدارد. شما همین حالا نیز با اتکا به نیروی ایمان و از طریق عبادت می توانید با خداوند ارتباط برقرار کنید. عبادت گفتگو با پروردگار است. خداوند همیشه از درون قلب شما آگاه است و هیچ نیازی به نطق های طولانی ندارد زیرا او همیشه با شما و همراه شماست. روانشناسی - روش های موفقیت - بازسازی اعتماد بنفس یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:30 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
پس از اینکه تصمیم گرفتید از زندگی چه می خواهید، اهداف و خواست های خود را در ذهن به تصویر بکشید و باور کنید که به آنها می رسید. باید تا آخرین حد خودتان را آماده دریافت آرزوهایتان کنید – با تمام وجود و از اعماق قلبتان.
شاید در نگاه اول انجام این کار ساده به نظر برسد، اما گاهی اوقات در دنیای واقعی مردم در دریافت چیزی که می خواهند سختی های بسیار زیادی را متحمل می شوند؛ اما چرا؟ تنها به این دلیل که احساس می کنند استحقاق و شایستگی داشتن آنها را ندارند. بعضی از افراد احساس می کنند که برای داشتن برخی چیزها لیاقت کافی ندارند. این امر از فقدان اعتماد به نفس و عزت نفس کافی نشات می گیرد که اغلب ریشه در کودکی افراد دارد.
افرادی که در خانواده هایی با نظام های ناپایدار بزرگ می شوند، و از طرف مدرسه و معلمین نیز به اندازه کافی حمایت نمی شوند، نمی توانند ارتباط مناسبی را با هم کلاسی هایشان برقرار کنند و همیشه با این حس مواجه هستند که نسبت به هم سن و سال هایشان از ارزش کمتری برخوردار هستند. اینگونه افراد از اعتماد به نفس پایینی برخوردار می باشند.
یکی از اصلی ترین مشکلاتی که این نوع عدم اعتماد به نفس کودکی می تواند در بر داشته باشد، انتقال حس خود کم بینی به بزرگسالی است. آسیب های کودکی میتواند در سیستم فکری فرد در دوران بزرگسالی تاثیر منفی گذاشته و منجر شود او توانایی خود در برقراری رابطه نظام مند با سایرین را از دست بدهد. به دلیل عدم وجود عزت نفس کافی، ممکن است فرد تصور کند لیاقت هیچ کدام از چیزهای خوبی را که به طرفش می آید ندارد.
به هر حال اگر شما هم تصور می کنید جزء افرادی هستید که نمی توانید بهترین ها را برای خود آرزو کنید، باید به راستی از خودتان بپرسید که: چرا احساس می کنم استحقاق چیزهایی را که می خواهم، ندارم؟ اگر پاسخ شما به این پرسش شبیه به این جواب ها بود: "به اندازه کافی ارزش ندارم"، و یا "این اتفاقات برای آدم های معمولی مثل من نمی افتند" آنوقت ما به شما توصیه می کنیم که تصویر ذهنی که از خودتان دارید را یک بار دیگر از نو بازبینی کنید.
نقطه امیدواری اینجاست که حتی سال ها تفکر منفی را می توانید با تفکرات مثبت روزانه تغییر دهید. پس از شناسایی عادات منفی شخصی نوبت به آن می رسد که آنها را با انواع مثبتشان جایگزین کنید. در این حالت امکان دارد که افکار منفی گاه و بی گاه به ذهن شما خطور کنند. این مطلب کاملاً طبیعی است و به مرور زمان از بین خواهد رفت. فقط باید به خاطر داشته باشید که قدرت افکار مثبت خیلی بیشتر از قدرت افکار منفی است.
می توانید با جملات مثبت روزانه از قبیل: "من یک انسان منحصر بفرد و فوق العاده هستم" شروع کنید. به خودتان بگویید: "من استحقاق بهترین ها را در زندگی دارم." این امر سبب می شود که احساس رضایت بیشتری از خودتان پیدا کنید.
این تاییدها را می توانید از مقام سوم شخص نیز به خودتان بگویید. از آنجایی که منفی گرایی ها را معمولاً در ذهن خود از جانب دیگران به تصویر می کشیم، بد نیست جملات مثبت را نیز از زبان سوم شخص به خودمان بگوییم. به عنوان نمونه: "من تو را به خاطر خودت دوست دارم، هیچ لزومی ندارد خودت را به کسی اثبات کنی، تو همینطوری که هستی انسان خاص و منحصر بفردی به شمار می روی."
یکی دیگر از تمرین هایی که می تواند به شما کمک کند، تصور یک انسان فرضی است که به شما نزدیک بوده و با او به گفتگو می نشینید؛ از خوبی های شما حرف می زند و نظرش را در مورد شما می گوید.
تایید های مثبت روزانه را به طور مکرر تکرار کنید و قدری مدیتیشن نیز به آن اضافه نمایید، بدون شک خیلی سریع متوجه تغییرات اساسی در زندگی خود خواهید شد. با دوست داشتن و قدردانی از خودتان می توانید درهای زندگی را به سوی بهترین ها بگشایید. روانشناسی - روش های موفقیت - باور کنید که استحقاق بهترینها را دارید یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:28 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
"من در موقعیتی هستم که می دانم چه می خواهم و چطور باید آن کار را انجام دهم اما فکر می کنم که نمی توانم مقاصدم را دنبال کنم. وقتی شروع کردم، احساس فوق العاده ای درمورد کاری که می خواستم انجام دهم داشتم و تصمیم گرفته بودم که اینبار واقعاً هدفم را دنبال کنم. اما خیلی زود دوباره همان اتفاق همیشگی افتاد—انگیزه ام را از دست دادم. فکر می کنم دیگر نمی توانم هدفم را دنبال کنم. چه باید بکنم؟"
خیلی از ما تجربه این را داشته ایم که می خواستیم به یک نتیجه دلخواه برسیم اما هدفمان خیلی زود از لای انگشتانمان در رفته است. بدترین قسمت آن این است که می ایستیم و تماشا می کنیم که چطور آن اهداف عالی کم کم محو شده و از بین می روند و عادت های قدیمی جای آنرا می گیرد.
وقتی برای تغییر استارت می زنید، مطمئناً سرشار از اشتیاق و انگیزه برای دست یافتن به آن هستید. متقاعد شده اید که این بار با همیشه فرق می کند. اینبار حتماً قدم به قدم با هدفتان و تغییری که میخواهید به آن برسید، پیش می روید: اینکه شیوه زندگی سالمتری داشته باشید، پول بیشتری پس انداز کنید، طرف مورد نظرتان را پیدا کنید، وزنتان را پایین بیاورید و هر هدف دیگر که در ذهنتان است.
دلایل مختلفی وجود دارد که نمی توانید اهدافتان را به خوبی دنبال کنید. این احتمال وجود دارد که آن هدف برای شما مناسب نباشد. شاید منابع لازم در اختیارتان نباشد. شاید فکر می کنید که می خواهید به هدفتان برسید اما درواقع مجبور به انجام کاری می شوید که باید انجام دهید اما علاقه ای به انجام آن ندارید.
اجازه بدهید فرض را بر این بگذاریم که هیچکدام از این عوامل برای شما مصداق نداشته باشند و دلیل عمده فقط فقدان توانایی لازم برای دنبال کردن هدف در شما باشد. مغز ما خیلی خوب دربرابر تهدیدات محیط هوشیار است. اما برای چیزهایی که به نظر او اورژانسی و فوری نباشد، به هیچ وجه هوشیار نیست.
برای غلبه بر این تمایل ذاتی برای وارد عمل شدن فقط در فوریت ها، می توانید به مغزتان حقه بزنید که طبیعی تر هدف را دنبال کند.
اجازه ندهید که گرفتار روزمرگی شوید. به خودتان آموزش دهید که وقتی تعهدتان کمی سست شد، سریعاً متوجه شوید و آنرا به وضعیت مناسب برگردانید.
وقتی یاد بگیرید که چطور با استفاده از این حقه زدن به قدرت اراده، انرژی خود را کنترل کنید، موفقیتتان را تضمین کرده و اهدافتان را به مرحله عمل می رسانید.
در زیر به چهار مورد از موثرترین و بهترین حقه های قدرت اراده اشاره می کنیم.
فقط انجامش دهید. از همین الان شروع کنید. از همانجایی که هستید شروع کنید.
شاید دوست دارید که در بازی های ورزشی فرزندانتان شرکت کنید اما دیر شده است—اگر همین الان از خانه خارج شوید، احتمال این وجود دارد که تا برسید مسابقه تمام شده باشد.
در هر صورت بروید.
منتظر بهترین زمان، بهترین مکان، بهترین وضعیت ممکن نباشید. هیچ لزومی ندارد که زندگی جدیدتان را از شنبه شروع کنید. اگر روزهای دیگر را از دست داده اید، از امروز شروع کنید. اگر قرار است به 5 دقیقه آخر مسابقه هم برسید، باز بروید.
هرچه بیشتر به سمت جلو حرکت کنید، انرژیتان برای حرکت بیشتر خواهد شد. رفتن، حالا به هر سمتی که باشد، بر سکون غلبه می کند و شما را به جلو خواهد کشید. و هر بار که "فقط انجامش می دهید"، دفعه بعد برایتان ساده تر خواهد بود.
تنها کاری که باید بکنید این است که حضور داشته باشید.
معمای این استراتژی این است که خودتان را در وضعیتی بهتر قرار بدهید تا بتوانید هدفتان را دنبال کنید. هدف این استراتژی نزدیک کردن شما به عمل مورد نظرتان و درعین حال ایجاد یک مَفَر درصورت خسته شدن است.
در این استراتژی مهم این است که فقط حضور داشته باشید و هر موقع که خواستید می توانید دست از کار بکشید. و وقتی آن مقاومت را رها کردیدف کاری که به نظرتان خیلی سخت می آمد، یکدفعه آسان می شود.
مثلاً وقتی حاضرید هر کار دیگری انجام دهید اما یک ساعت در روز برای پیاده روی وقت نگذارید، با خودتان به توافق برسید که فقط بروید و کفش های پیاده رویتان را پا کنید. وقتی کفشهایتان را پوشیدید و لباس بیرون را تن کردید، مطمئن باشید که بیرون می روید و مجبور می شوید که پیاده روی کنید.
کمی دوراندیشی برای قرار دادن شما در مسیر مطلوب
وسائل موردنیاز را فراهم کنید.
مثلاً اگر تصمیم گرفته اید که از این پس خاطرات روزانه تان را یادداشت کنید، هر روز حواس خودتان را پرت جمع و جور کردن وسائل لازم برای نوشتن نکنید. همه چیزهایی که به آن نیاز دارید را در یک محل قرار دهید و بگذارید که همانجا بماند. وقتی زمان نوشتن خاطرات روزانه رسید، خیلی راحت دفتر را باز کنید، مداد را بردارید و شروع به نوشتن کنید.
به دو سه چیزی که در آینده می خواهید دنبال کنید، فکر کنید. لیستی از وسائل مورد نیاز آن کارها تهیه کنید و همه آنها را فراهم کنید.
وقتی وسائل را فراهم کردید، در محل مورد نظر قرار دهید. سعی کنید هر کاری که از دستتان برمی آید انجام دهید تا برای انجام آن کار تمرکز کامل را داشته باشید و حواستان پرت چیزی نشود.
کمی دوراندیشی به شما این امکان را می دهد که راحت تر اهدافتان را دنبال کنید.
عمل منظم روزانه راهی به سمت موفقیت- برنامه ریزی کنید.
تغییر یک شبه حاصل نمی شود. فرایند های فیزیولوژیکی و روانشناسی زیادی هستند که شما را به آنچه هستید تبدیل می کند. این فرایندها تلاش می کنند شما را به سمت خط و مرز کنونیتان بکشانند.
داستان 40 روز انجام دادن کاری برای عادت کردن به آن را فراموش کنید. 6-3 ماه لازم است تا یک کار جزء برنامه روزانه زندگی کسی درآید.
تغییر و انتقال ممکن است عملی آنی به نظر برسد اما مطمئن باشید زندگی جادو و جمب نیست. برای کسب مقام اول باید وقت بگذارید. برای تغییر باید منابع لازم فراهم باشد، توجه و تمرکز کافی داشته باشید، و تلاش کنید. هر لحظه تعهد به یک تغییر برای شما فایده بخش است. عجله به خرج ندهید. به اندازه کافی به خودتان زمان بدهید تا پایه ای مستحکم برای تغییرتان بنا کنید.
برنامه ای تهیه کنید که هر روز عملی برای رسیدن به هدف موردنظرتان انجام دهید. مثلاً اگر می خواهید بیشتر از قبل با فرزندانتان ارتباط برقرار کنید، منتظر زمان مناسب نباشید. درعوض، سعی کنید از این به بعد، هر شب قبل از خواب به اتاق هرکدام بروید و کمی با آنها وقت بگذرانید.
برای رسیدن به خواسته هایتان، اهدافتان و انگیزه هایتان، باید در بعضی از این حقه های غلبه بر نیروی اراده مهارت پیدا کنید. با این روش مطمئن باشید که خیلی راحت بزرگترین تغییر را جزئی از زندگی روزمره تان خواهید کرد. روانشناسی - روش های موفقیت - با موفقیت مقاصدتان را دنبال کنید یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:28 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
موفقیت، موفقیت می آورد و متاسفانه حسادت!
طی صعود شما از نردبان ترقی در شرکت، مطمئناً دوستان بسیار و تعدادی هم دشمن پیدا خواهید کرد. این دشمنان، که همیشه با آنها برخورد خواهید داشت، همیشه سعی بر این خواهند داشت تا شما، کارها و دستاوردهایتان را پایین آورده و تحقیر کنند. این دشمنان، یا اصطلاح مهربانانه تر آن، همکاران حسود، اگر به حال خود رها شوند، ممکن است مانعی بر سر راه پیشرفت شما شوند و یا تله هایی برای در دام افتادن شما ترتیب دهند.
مشخص ترین همکاران حسود به راحتی قابل شناسایی هستند، از آنجا که در هر تلاشی که می کنید، به رقابت با شما برمی خیزند. زیرک ترین این دشمنان معمولاً پی فرصت مناسبی برای تحقیر شما به خاطر شکست ها و اشتباهاتتان هستند.
من که خود با انواع مختلفی از این دشمنان در رده های مختلف شرکت برخورد داشته ام، در این مقاله می خواهم شما را با دو روش اصلی در برخورد با این افراد آشنا کنم: (1) خنثی کردن حسادت آنها، و (2) تلافی کردن کارهایشان.
(1) خنثی کردن حسادت دشمنان
آیا رفتار شما شایسته ی سرزنش و عیب جویی است؟ آیا کاری کرده اید که باعث شعله ور شدن هر چه بیشتر حسادت آنها شده است؟ آیا دیگران را تحقیر می کنید و موفقیت های خودتان را به رخ می کشید؟
اینها سوالاتی است که باید از خودتان بپرسید، چون قصد ندارید که خودتان اسباب تنفر دیگران را فراهم کنید. اگر متوجه شدید که خودتان رفتارها و برخوردهایی ناشایست و منفی داشته اید، باید هر چه سریعتر آنها را تغییر دهید. در واقع، تا می توانید صمیمی و فروتن باشید و ارزش دیگران را بالا ببرید. با تقسیم موفقیت هایتان با همکارانتان، اعتماد به نفس آنها را بالا ببرید و به آنها نیز درس موفقیت بدهید.
اگر در گذشته بیش از حد متکبر و مغرور بوده اید، خود را تغییر دهید و سعی کنید با دشمنانتان صلح برقرار کنید. به خاطر کار، اعتبار، و سلامت روانیتان، باید تا می توانید از هرگونه مجادله یا احساس بد و منفی دوری کنید. اگر اینکار را به خاطر ترس از عکس العمل دشمنانتان انجام دهید، مطمئن باشید که آنها متوجه این مسئله خواهند شد. پس باید این تغییر از ته قلب و مخلصانه باشد.
جلب احترام همکاران
آیا تا به حال سعی می کردید که خود را نفر اول و از همه کس بالاتر نشان دهید؟ بدانید که هیچوقت برای جبران اشتباهات گذشته دیر نیست. سعی کنید از این به بعد، همکاران و سایر افراد گروه را مقدم بر خود بدانید. مطمئن باشید اگر بتوانید حمایت، پشتیبانی و احترام اطرافیان خود را جلب کنید، با نیروی بیشتری می توانید در برابر کارشکنان مقاومت کنید. اگر فرد حسود را از سایرین جدا کنید، ممکن است آتش حسادت او نیز کم کم فروکش کند.
بر حسادت آنها پیشدستی کنید
اگر بتوانید همکار ناراضی و ناخشنود خود را زود شناسایی کنید، خواهید توانست بر حسادت او پیشدستی کنید. هرجا که لازم باشد امتیاز بدهید. فروتن باشید، اما نه به آن اندازه که شایستگی هایتان ناشناخته بماند. نکته اینجاست که باید قبل از شعله ور شدن آن حس حسادت، از آن جلوگیری کنید.
همکارانتان را به خاطر موفقیت هایشان تشویق کنید. سعی کنید خودتان حسود نباشید، چون این نوع احساسات خیلی زود برملا می شوند. اگر در خودتان نیز حس حسادت و رفتارها و عملکردهای منفی مشاهده می کنید، باید انتظار برخورد مشابه نیز از دیگران داشته باشید.
(2) تلافی کارهای حسودان
اگر نتوانستید حسادت همکارانتان را خنثی کنید، باید برای حفظ اعتبار و شهرت خود در محل کار، واکنش نشان دهید. باید هرطور شده تلاشهای همکارن حسود خود را برای بی اعتبار کردن خود نابود کنید.
اگر عملیاتی افترا آمیز و بدگویانه برعلیه شما از جانب یکی از همکاران حسود آغاز شد، وظیفه ی شما این است که کاری کنید تا خلاف آن حرف ها ثابت شود. سعی نکنید شما نیز کاری مشابه با او انجام دهید، چون این فقط شدت توهین های او را افزایش خواهد داد. همیشه سعی کنید لبخند زده و سرحال نشان دهید (اما نه بیش از حد)، سخت کار کنید، و سعی کنید از هرگونه غیبت و بدگویی از طرف مقابل نزد سایرین اجتناب کنید و تاکتیک های زیر را به کار گیرید.
بین افراد رده بالای شرکت، حامی پیدا کنید
یکی از اولین کارهایی که برای دفاع از خودتان باید انجام دهید، این است که به دنبال حامی و پشتیبان باشید. با تجربه ی من، هرچه این حامیان را از افراد رده بالاتر محل کارتان انتخاب کنید، موفقیت آمیزتر خواهد بود. چون اگر پای یکی از مدیران رده بالا هم در میان باشد، دشمنان تمایل کمتری به در افتادن با شما پیدا خواهند کرد.
به هیچ وجه سعی نکنید خود را ضعیف و شکننده نشان دهید. خیلی راحت پشت درهای بسته با او بنشینید و مشکلاتتان را با او درمان بگذارید، و او را از همه ی ماجرا بااطلاع کنید.
از همه تخلفات آگاه باشید
کلیه مواجهات و مباحثات خود را با فرد حسود در خاطر خود نگاه دارید، و سعی کنید از آن واقعه مدرک جمع کنید. حرفه ای عمل کنید. اگر او زشت و ناشایست رفتار کرد، شما مثل او رفتار نکنید. ممکن است او نیز وقایع را ثبت و ضبط کند. اگر یک ایمیل تند و زننده دریافت کردید، آن را نگاه داشته و به هیچ وجه پاسخ ندهید. اطمینان حاصل کنید که هیج یک از حرفهایتان را به صورت نوشته نداشته باشد. اگر لازم می بینید که آن توهین ها و حرف های زشت را پاسخ دهید، آن را به صورت شفاهی انجام دهید.
به آنها فرصت دهید تا از ادعای خود صرفنظر کنند
نباید دشمنان خود را به حالت دفاعی، تهدید شده و بیچاره ببرید. به خاطر داشته باشید: شما می خواهید این مجادله را به پایان برسانید، پس به آنها فرصت تغییر عقیده و برگشتن از ادعای خود را بدهید. برای نگاهداشتن رابطه تان، گهگاه به او امتیاز بدهید. مثلاً اگر دشمنتان معمولاً خوش برخورد است، به آن رفتار اعتماد کنید، اما نه کورکورانه. ممکن است او به طریقی بخواهد عذر خواهی کند، بدون اینکه غرورش جریحه دار شود. اما هیچوقت شما با شدیدتر کردن آزار و اذیتتان، ن را قربانی نکنید، بخشنده و رئوف باشید.
بهترین نتیجه را بگیرید!
برخورد با همکاران حسود موقعیت دشواری است که همه از آن فراری هستند. اما شما می توانید با فرونشاندن حسادت آنها قبل از اینکه مشکل ساز شود، همه چیز را به خوبی برطرف کنید. اما اگر با این روش راه به جایی نبردید، باید درصدد تلافی برآیید، شاید از این طریق پی به اشتباه خود ببرند. در هر حال باید هوشیار باشید و حرفه ای عمل کنید، تا بهترین نتیجه را بگیرید . روانشناسی - روش های موفقیت - با همکاران حسود خود چگونه برخورد کنیم؟ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:27 قبل از ظهر :: نويسنده : عاشق
در جامعه ای که ارزش را بر بزرگتر، بهتر و سریعترها میگذارد، شاید مقابله با ضعف ها و بی اعتمادی هایتان و تبدیل شدن به یک انسان معتمد به نفس و بی پروا کاری دشوار باشد. اما چون هیچ کس دیگری بیشتر از خودتان در این دنیا به شما توجه ندارد، مقابله با این مشکل بیشتر به یک جنگ درونی تبدیل می شود چون تلاشی است برای رشد و پیشرفت فردی.
علیرغم دشوار بودن، پذیرفتن ضعف هایتان ممکن است آخر کار به نفعتان هم باشد. وقتی فقدان اعتماد به نفس را مثلاً در عملکردهای جنسی یا مالی خود پذیرفتید، و بر آن غلبه کردید، این جنبه های زندگیتان از دیوی که همیشه در کمد پنهانش می کردید به واقعیت هایی تبدیل خواهند شد که آنها را تشخیص داده و از بین برده اید.
درست است؛ مقابله با عدم اعتماد به نفس کار ساده ای نیست، چون عوامل و فاکتورهای مختلفی می تواند در پیدایش آن دخیل باشد و اتفاقات و رویدادهای روزانه باعث تشدید آن می شود. خوشبختانه روشی وجود دارد تا به وسیله ی آن این ضعف ها را در پس زمینه ی زندگیتان جا گذاشته و با اعتماد و اطمینان بیشتری در زندگی جلو روید. در این مقاله به شما کمک می کنیم که ضعف هایتان را شناخته و بر آنها غلبه کنید.
1. ریشه یابی کنید.
فکر کنید و ببینید چرا اعتماد به نفس ندارید: شجاعت ندارید یا قیافه ی خوبی ندارید و نمی توانید به دختر یا پسر مورد نظرتان ابراز علاقه کنید؟ یا شاید هم شوخی های دوست دخترتان را در رستوران به حساب نارضایتی او می گذارید؟
باید ببینید این افکار از کجا سرچشمه میگیرند. ممکن است اتفاقات بخصوصی در زندگی شما افتاده باشد که باعث شده اینقدر خودتان را دست کم بگیرید. شاید از روزی که اولین دوست دخترتان راه رفتن شما را مسخره کرده این حالت به شما دست داده است. وقتی ریشه ی مشکلتان را پیدا کنید، برخورد و از بین بردن آن راحت تر میشود. پس فکر کنید و ببینید این عدم اطمینان به نفس از کجا شروع شده تا بتوانید آن را کنار بگذارید.
2. مشکل را بی ارزش کنید.
وقتی آن اتفاق خاصی را که باعث شده تصویر ذهنی از خودتان کدر شود را پیدا کردید، باید ببینید چرا آن اتفاق نمی تواند کلِ زندگی شما را زیر سؤال ببرد و باید در ذهنتان به دنبال وقایعی بگردید که ضد آنرا ثابت کند. ما معمولاً خیلی سریع تعریف ها و تمجیدهای دوستان و همکاران را فراموش میکنیم و الفاظ مهربانانه را از روی ترحم و ادب قلمداد می کنیم.
هیچوقت به شکست هایتان فکر نکنید، درعوض به وقت هایی فکر کنید که رئیس از کارتان تعریف کرده و یا اینکه چقدر از روز اولی که در این شرکت استخدام شدید تا به امروز در کارتان پیشرفت داشته اید. به یاد آوردن موفقیت ها باعث می شود به خودتان افتخار کنید و بفهمید که شرکتتان چقدر خوش شانس بوده که شما را دارد. با اینکار خیلی راحت موفقیت همکارانتان را هم جشن میگیرید. یادتان باشد فاصله ی یک شکست تا شکست بعدی خیلی طولانی است.
3. دست از مقایسه ی خود با دیگران بردارید.
وقتی همیشه و همیشه خودتان را با افراد قوی، توانمند و کم اشتباه مقایسه میکنید، طبیعی است که اعتماد به نفستان را از دست بدهید. مثلاً اگر خودتان را با مردی که می بیننید که در برخورد با خانم ها خیلی راحت و نرم رفتار می کند مقایسه کنید، ممکن است تصور کنید که در برخورد با زنها فردی بی لطافت و ناآزموده هستید. اما چیزی که فراموش میکنید این است که آن مرد هم مشکلات خاص خودش را دارد که باید با آنها سر و کله بزند. پس به جای مقایسه خود با دیگران، سعی کنید ببینید چطور می توانید مهارت های خود را ارتقاء دهید.
مقایسه کردن خود با دوستانتان هم به همین اندازه خیانت آمیز است. مثلاً وقتی میبینید یکی از دوستانتان—که شما از شکست ها و ناتوانی های او آگاه هستید—موفق می شود، ممکن است در مورد توانایی های خودتان بی اعتماد شوید. اگر دوست خودتان را ببینید که رفتار و برخوردی بسیار خوب با خانم ها دارد، به جای اینکه او را تمجید کنید، به او حسادت خواهید کرد. یادتان باشد هیچوقت موقع درخشش دوستانتان به آنها حسادت نکنید درعوض از آن به عنوان انگیزه ای برای پیشرفت خودتان استفاده کنید.
4. توانایی هایتان را درنظر داشته باشید.
عدم اعتماد به نفس شما معمولاً از این ناشی می شود که روی مسائلی متمرکز میشوید که در آن ضعف و مشکل دارید. حقیقت این است که همه ی ما آدم ها نقاط ضعف و قدرت داریم، اما افراد موفق فهمیده اند که چطور باید از نقاط قوتشان استفاده کنند، و همین مسئله است که باعث درخشش و پیشرفت آنها شده است. باوجود بی اعتمادی شما به خودتان، اما مطمئناً به خاطر توانایی هایی که دارید، به درجه ای از موفقیت در زندگی دست پیدا کرده اید. وظیفه ی شما این است که این توانایی ها را تشخیص داده و زندگی موفقیت آمیز داشته باشید.
پس توانایی هایتان را بشناسید و روی آنها متمرکز شوید و یادتان باشد که راه های زیادی برای استفاده از مهارتهایتان پیش روی شماست. بااینکه به توانایی ظاهری خود برای جذب کردن خانم ها شک دارید، اما بدانید که می توانید با بحث و گفتگویی ماهرانه هم آنها را به خود جذب کنید. یا اینکه مثلاً در توان خود نمی بینید که بتوانید به سوالات ارباب رجوع به طور کامل پاسخ دهید، اما باز هم باید یادتان باشد که این شمائید که از همه ی مسائل مربوط به کار آگاهید پس روی آگاهیهایتان تمرکز کنید و سوالات ارباب رجوع را قبل از اینکه حتی بپرسد خودتان برایش توضیح دهید. به یاد آوردن آنچه می دانید به شما این اعتماد را می دهد که دیگر خود را تحت فشار احساس نکنید.
5. بی اعتمادیتان را پشت سر بگذارید.
وقتی فهمیدید که توانایی ها و ناتوانی هایتان به حد تعادل است، سعی کنید ضعف هایی که دارید را فراموش کرده و با توانایی هایتان به استقبال رقابت بروید. اگر امروز در محل کار مرتکب اشتباهی شدید، سعی کنید موفقیت سه ماه اخیرتان را در قسمت فروش به یاد آورید. همیشه می توانید نقاط ضعفتان را بعدها جبران کنید.
اگر متوجه شدید که به نقاط ضعفتان توجه دارید، به اشکالات و کاستی های افراد دیگر فکر کنید و به یاد بیاورید ک چطور آنها توانسته اند با اشکالاتشان کنار بیایند، و یا به همه ی چیزهایی فکر کنید که توانسته اید در زندگی به دست بیاورید. هرچه بیشتر روی توانایی هایتان متمرکز شوید، برای اطرافیان هم مشهودتر خواهند بود. و در آخر کار، نه تنها خوشحالتر خواهید بود، بلکه موفق تر هم زندگی خواهید کرد.
بی اعتمادی ها را اعتماد بخشید
حرف آخر برای از بین بردن سستی ها و ضعف هایتان این است: همه ی آدم ها آن را دارند و کلید موقیت شما تشخیص این ضعف ها، بی ارزش کردن آنها و گذشتن از آنهاست. به موفقیت ها و دستاوردهایتان فکر کنید و یادتان باشد که ضعف و سستی فقط ترس هایی غیرمنطقی است.
مطمئن باشید که ضعف ها و اشتباهات شما نسبت به کسان دیگر در موفقیتتان تاثیرگذارتر نیست، مگراینکه اجازه دهید که شما را مغلوب خود کنند. یادتان باشد: اگر نگران باشید که شکست بخورید، کیفیت عملکردتان پایین می آید و عاقبت شکست می خورید. روانشناسی - روش های موفقیت - با ضعف ها و کاستی هایتان مقابله کنید |
|||
![]() |